جدول جو
جدول جو

معنی ورف چال - جستجوی لغت در جدول جو

ورف چال
مکان و دره ای که برف را در آن برای فصول گرم ذخیره می کردند
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از دهات کجور مازندران، (از مازندران واسترآباد رابینو ص 109)، این نام در ترجمه وحید مازندرانی بصورت نامخال ضبط شده و ظاهراً اشتباه است
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان گاودولی بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری مراغه و 2 هزارگزی باختر شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 848 تن. آب آن از رود خانه مردی و قنات و چاه و محصول آن غلات، چغندر، کشمش، بادام، زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
از ارتفاعات بخش یا نه سر، واقع در هزارجریب از منطقه ی شهرستان.، روستایی از دهستان بندپی بابل، یخچال طبیعی، آیینی در لاریجان
فرهنگ گویش مازندرانی
چاله هایی که جهت ذخیره ی برف برای تابستان ساخته شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در آمل
فرهنگ گویش مازندرانی
زخم زبان
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی واقع در منطقه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی است در اطراف شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در پرتاس و لفور قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در حومه ی آلاشت سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
نام مرتعی در لفور سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
بارش برف بسیار، باریدن برف آبدار
فرهنگ گویش مازندرانی
مکانی در روستای کوهپر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی